زندگی شاید هم مرور مرگ

بی تو زیستن ، چیزی جز مرور مردن نیست

زندگی شاید هم مرور مرگ

بی تو زیستن ، چیزی جز مرور مردن نیست

اولین بوسه

امروز روز جهانی بوسه است و من مدام به آن بعدازظهر تب دار شش هفت سال پیش فکر می کنم که جوانکی بودم لاغر با موهایی بلند تا نزدیکی شانه هایم که نشسته بودم در دفترت پشت میز ، دست پاچه و خجالتی!

ثانیه ثانیه آن بعدازظهر را به یاد دارم که سپری می شد در کنار تو تا اینکه آن لحظه طلایی رخ داد.  لبهای مان بهم گره خورد و زیباترین حادثه جهانم شکل گرفت.

دقایقی بعد به اجبار جدا شدیم و هنگام خروج از ساختمان در کوچه های آن شهر شلوغ و پر ازدحام قدم که نه پرواز می کردم با عطر تنت که در مشامم پیچیده بود و طعم لبهایت بر لبانم که تا روزها پس از آن مزه می کردم لبانم را به دنبال طعم لبهایت.

سالها می گذرد و من هنوز همان جوانکم این بار با مویی سپید و چین و چروکی بر صورت در کوچه پس کوچه های آن شهر شلوغ به دنبال لحظه ای کنار تو بودن ...