زندگی شاید هم مرور مرگ

بی تو زیستن ، چیزی جز مرور مردن نیست

زندگی شاید هم مرور مرگ

بی تو زیستن ، چیزی جز مرور مردن نیست

استیصال

آخرین باری که اینجا مطلب نوشتم ۳۶ ساله بودم. امشب یه آدم ۴۱ ساله ام که از سر استیصال به وبلاگی پناه آورده که پنج ساله هیچ خبری ازش نگرفته. الان که نگاه میکنم میبینم پنج سال گذشته و من هنوز در حال تکرار اشتباهات گذشته ام. تمام عمرم در حال عبور از یک ناکامی و ورود به ناکامی بعدی بودم. پر از اشتباه. پر از استیصال. همه زندگیم یه کلاف سر در گم بودم. مدام در حال گز کردن بیراهه ها. بدون هیچ کور سوی امیدی. تلاش های بیهوده. عمل های بیهوده. زخم خوردن های بیهوده. نمونه ی بارز عمر بی ثمر. چقدر سگ دوی بی حاصل زدم. چقدر خسته ام. چقدر روح و جسم و ذهنم خسته اس. بعد از ۴۱ سال دویدن هنوز پیش روم تاریکه. هیچ‌‌ روزنه ای نیست. هیچ کورسویی نیست. کاش دیگه یه گوشه تو همین تاریکی بشینم. بسه دیگه تلاش مذبوحانه.