زندگی شاید هم مرور مرگ

بی تو زیستن ، چیزی جز مرور مردن نیست

زندگی شاید هم مرور مرگ

بی تو زیستن ، چیزی جز مرور مردن نیست

چرا اینهمه فرق می کند تاریکی با تاریکی؟

دیری ست که آمدنش به معجزه بدل شده
و من که تمام خدایانم به خاک افتاده اند
از که طلب معجزه توانم کرد؟
پس به ناچار چشم طمع از معجزه فرو بستم
و به تنهایی و ظلمت تن در دادم
و چه کسی می داند
چه هولناک است
به سر بردن در سیاهچاله ای ظلمانی
به انتظار معجزه ای 
که هیچگاه قرار نیست اتفاق افتد

نظرات 1 + ارسال نظر
گندم دوشنبه 18 شهریور 1392 ساعت 13:42 http://segal.persianblog.ir

بازخمی که برتن روحم منکوب شده،با همه ی رنجی که زخمه برزخم دلم می کشد.با چراغهای کورسوی رو به زوال امیدم باز می دانم که معجزه خود منم ،که معجزه خود تویی.از همه ی دنیا دلتنگ اگر،ناخوش حتی،باز می کوشم که ایمانم رابه خویش پایدار بدارم.
پاینده باشی نازنینم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد